یا مقلب القلوب و الأبصار و یا مدبر اللیل و النهار و یا محول الحول و الأحوال حول حالنا الی أحسن الحال
به منزل کوش همـــــــچون مه نو
در این نیلی فضا هر دم فزون شو
اگر چشمی گشای بر دل خویش
میان سینه بینی منــــزل خویش
سفر اندر حضر کــــــــردن چنین است
سفر از خود به خود کردن همین است
بسوزد مؤمن از سوز وجــــــودش
گشود هر چه بستند از گشودش
"اقبال"
مانند ماه نو شدن، همتی والا و عزمی راسخ میخواهد، زیرا سفر از خود «موجود» به خود «مطلوب» مستلزم اهل سوز و ساز شدن است، سوزی که سازندگی و ساختن شخصیت بدنبال داشته باشد اینچنین سوزی گره گشاست، گره گشای گره فکری، روحی، اخلاقی، اجتماعی و... .
سخن گفتن از «أحسن الحال» در حقیقت میتواند شرحی مبسوط بر ابیات پر سوز و گداز اقبال با ادبیاتی قرآنی باشد. تشویق انسان برای متأثر شدن از ماه و گام برداشتن در مسیر رشد و تکامل شخصیت گشودن و چشم دل و یافتن شخصیت مطلوب «خود مطلوب» و نهایتاً اهل سوز و ساز شدن، آن هم سوختنی که به دنبال خود ساختن به همراه آورد، ساختن و پرداختن شخصیت فاتح و گشاینده و این خود همان رسیدن به «أحسن الحال» است.
اما تحویل حال و تغییر حالات و رسیدن به أحسن الحال کاری است دشوار و البته ممکن، زیرا به نوعی دست و پنجه نرم کردن با نفس و خواهشهای نفسانی است و میدانیم که اسارت در زندان سادهترین و زودگذرترین تحمل و شگنجهی انسان است، اما اسیر خود بودن، ذلّتی است دیرپای رهایی از آن کاری است بس دشوار؛ لذا بجاست در آغازین قدمها، از محول حول و أحوال مدد جُست و بعد از مدد جویی و بلکه قبل از آن بسترهای مناسب جهت ایجاد تحول و تغییر در احوال را فراهم نمود.
در این نوشتار بر آنیم که (دست به کاری زنیم که غصه سر آید) مهمترین قدمهایی را که باید برداشت تا به مقام أحسن الحال رسید برشماریم؛ و با برداشتن این گامها فاصله میان خود موجود و خود مطلوب را از میان برداشته و نهایتاً خود صاحب أحسن الحال گشته و دیگران را در این راستا مشفقی مهربان و راشدی هدایتگر باشیم.
به عنوان اولین گام در مسیر صاحب أحسن الحال شدن میتوان از اصلاح نماز و اصلاح زبان نام برد، زیرا یونس بن عبید که از تابعین است میگوید: لا یصلُحُ المَرءُ حَتّی یصلُحَ لَهُ أمرانِ: أمرُ صَلاتِهِ وَ أمرُ لِسانِهِ
انسان اصلاح نمیشود مگر به اینکه دو کار او اصلاح میشوند:1- نمازش 2- زبانش
اصلاح نماز یعنی اصلاح رابطه با خداوند، یعنی اصلاح موضعگیریها در رابطه با برنامهی او، یعنی اصلاح روند بندگی، و زندگی را در بندگی خلاصه کردن؛ اصلاح نماز یعنی توجه به قلب و قالب نماز، و نماز را با نیاز اقامه کردن. و اصلاح زبان یعنی خوب حرف زدن و حرفِ خوب زدن، یعنی اصلاح قالب و قلب کلماتی که بر زبان جاری میشوند، زیرا به استناد آیهی 53 سورهی اسراء: بندگان خدا مکلفاند که هم، خوب حرف بزنند و هم حرفِ خوب بزنند... .
]وَقُلْ لِعِبَادِی یقُولُوا الَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیطَانَ ینزَغُ بَینَهُمْ إِنَّ الشَّیطَانَ کَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً[
نزغ و تباهی در روابط ناشی از عدمرعایت حکمت در گفتار و غیر استاندارد و نسنجیده سخن گفتن است، زیرا بندگان خدا ناسنجیده نه سخن میگویند و نه سخن میشنوند.
بندگان خدا همچنانکه مکلفاند که سنجیده و بطور أحسن سخن بگویند، مکلف به تبعیت از أحسن نیز هستند (... فیتبعون أحسنه) لذا با احسان در قول و عمل، انسان محسن میشود و با محسن شدن، محبوب خداوند میگردد ( والله یحب المحسنین)
در نتیجه با رسیدن به مقام احسان در قول و فعل، احسن الحال تحصیل و تحقیق میشود، چرا که اصلاح حال در گرو اصلاح قول و فعل است.
بعد از بیان نقش اصلاح زبان در رسیدن به خودِ مطلوب و احسن الحال در قول و فعل (احسن الحال) میپردازیم:
با اندکی تأمل در مییابیم که ابواب و راههای نفوذ معاصی و گناهان به درون انسان و در نتیجه بدحال شدن او؛ در چهار مدخل خلاصه میشود که با اشراف و نظارت بر این ابواب میتوان از میزان ارتکاب معاصی کاست و از ثمرات احسن الحال شدن برخوردار گشت.
در کتاب الجواب الکافی علامه ابن القیم آمده است:
راههای غلبه گناه بر وجود انسان عبارتند از:
لَحظات: جمع لحظه و به معنی با گوشه چشم کسی یا چیزی نگاه کردن است به عبارت دیگرخائنانه نگریستن، اینچنین نگاههایی سفیر شهوت و فرستاده آنند و کنترل این نوع نگاهها در حقیقت، حفظ و حراست ناموس را به دنبال دارد به همین علت است که پیامبر(ص) میفرماید: لاتُبِعِ النَّظرةَ نَظرهً فانَّما لَکَ الأولی وَ عَلَیکش الثانیةَ و الثّالثةُ هَلاکٌ
هیچ نگاهی را با نگاه مجدد دنبال نکن، چرا که نگاه اول برای تو نگاه دوم علیه تو و نگاه سوم هلاکت و نابودی شخصیت توست.
لذا این نگاه کردنهای مسموم دل مشغولی میآورد و دل مشغولی، انسان را وادار به فکر و اندیشه میکند و فکر و اندیشه آلوده هم القاء شهوت مینماید و در نهایت با حاکم شدن شهوت بر عقل آنچه نباید روی دهد؛ روی میدهد.
نَظَرَة فابتِسامَة فَسَلامٌ فَکَلامٌ فَمَوعِدٌ فَلقاء
مراحل ارتکاب گناه کبیرهی زنا با توجه به سخن شاعر عبارتند از: 1- نگاه کردن 2- لبخند زدن 3- سلام کردن 4- سخن گفتن 5- قرار ملاقات گذاشتن 6- مرتکب گناه کبیرهی زنا شدن.
خَطَرات: جمع خَطره یعنی آنچه در دل بعد از لحظه پیدا میشود و دل را به خود مشغول میسازد طوریکه از ذکر یزدان خالی شده و میدان بازیهای شیطان میگردد زیرا:
دلی خالی بود از ذکر یزدان بود میدان بازیهای شیطان
آنجاست که دیگر راه به جایی نمیبرد و به فساد و تباهی کشیده میشود. اصلاح لحظات و خطرات در گرو خدا را حاضر و ناظر نداستن بر اعمال صادره از جهت آنهاست و با تأملی دقیق در آیهی19 سورهی غافر میتوان دل و دیده را تحت نظارت و کنترل خداوند قرار داد آنجا که میفرماید:] یعْلَمُ خَائِنَةَ الأَعْینِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ[
خداوند به چشمان خیانت پیشه و هر آنچه را که سینهها مخفی میکنند علم و اشراف تمام دارد و با توجه به مراقبت دائم خداوند انسان میتواند سنجیدهتر از دیده و دل بهره جوید و آثار تخریبی آنها را بکاهد. بنابراین اگر دل و دیده متحول شدن، حرکت به سمت صاحب احسن الحال شدن شتاب میگیرد و شخصیت بیرونی هم از تحولات درونی متأثر و منفعل میگردد و شخصیت بیرونی هم متحول از تحولات درونی متأثر و منفعل میگردد. با اصلاح دل و خطرات آن، زبان هم تغییر میکند و کلمات صادره از زبان منشاء انتشار خیر و سلامتی میشوند.
لَفَظات: جمع لَفظه یعنی آنچه که بر زبان جاری میشود که خود سومین مدخل از مداخل سیطره و نفوذ معاصی بر وجود انسان است. خداوند اهل ایمان را مکلف به خوب حرف زدن و خرف خوب زدن کرده است. در مقدمهی این نوشتار اندکی پیرامون اصلاح زبان سخن گفتیم و اشاره کردیم به اینکه با نظارت و کنترل بر الفاظ جاری شده بر زبان میتوان از آثار تخریبی آن کاست و با تغییر ادبیات گفتاری میتوان کلمات را به پیک سلامتی تبدیل نمود، چرا که در توصیف عباد الرحمن آمده است که:[ وَإِذَا خَاطَبَهُمْ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاماً]
عبادالرحمن کسانی هستند که سنجیده سخن میگویند و در بکار بردن کلمات خداوند و فرشتگانش را حاضر و ناظر بر خویش میبینند.
]مَا یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ [
از رهگذر همین احساس مراقب بر زبان، اصلاح زبان صورت میپذیرد و انسان گامی دیگر را در مسیر احسن الحال شدن برمیدارد.
خُطُوات: جمع خُطوة به معنی قدم میباشد و حفظ قدمها از ارتکاب گناه و معاصی در گرو این است که انسان برای جایی نرود که خیر و ثوابی در آن نیست، متواضعانه قدم بردارد و از متکبرانه حرکت کردن به شدت پرهیز نماید.] وَلا تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً...][وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الأَرْضِ هَوْناً...[متواضعانه بر زمین گام برداشتن را ه نفوذ گناه خطرناک کبر و تکبر را مسدود نموده و بندگی انسان را استقرار و ثبات میبخشد.
چکیدهی سخن: اینکه اگر انسانی بتواند دروازههای لحظات، خطرات، لفظات و خطوات را به روی معاصی ببندد و اجازه ندهد هر نامحرمی به حرم أمن دلش نفوذ کند یقیناً قادر به رسیدن به أحسن الحال خواهد شد و آْنجا است که استجابت دعای خود حول حالنا الی أحسن الحال را جشن میگیرد و شاکر نعمت بزرگ هدایت بر مسیر بندگی میگردد.
نظرات